این/جا، بعد از پروانه، «یادها و صورت‌ها»

نمایشگاه انفرادی پروانه اعتمادی۲ تا ۲۳ آبان‌ماه ۱۴۰۴

به کوشش صابر ابر و علی بختیاری

این/جا بعد از پروانه، صورت ها و یادها

پرتره‌های پروانه ورای صورت است.صورت پوست است و تن! اما درون تَن چیزی پنهان.
او نقاشِ پنهان است. چیزی که نیست و چشم نمی بیند
به کاغذ می پاشد.
میدانِ گفت‌وگوی درونی میان نقاش و سوژه، و میان اثر و مخاطب است. پروانه اعتمادی در پرتره‌ از سطح پوست عبور می‌کند و انگشت می‌برد بر خون!
پروانه انگار تن‌ها را عریان کرده،بخشی از روان انسان را آشکار می‌سازد؛ گاه آرام و شاعرانه، گاه تند و دردناک. در چنین پرتره‌هایی، رنگ و فرم دیگر ابزار توصیف نیستند، بلکه زبانِ احساس‌اند. حقیقت درونی انسان نشانِ اصلی پروانه بر صورت‌هاست، یاد بیشتر از صورت کار میکند، چشم های پروانه اعتمادی «یادها» را نقاشی کرده، «صورت‌ها»بهانه یادِ آن‌هاست!
از تو در من چه می‌ماند؟

— صابر ابر

بعد از پروانه، صورت‌ها و یادها

در صورت‌هایی که پروانه اعتمادی نقاشی کرده، چهره نه بازنمایی است و نه شناسنامه؛ روزنه‌ای است به درونِ بودن.
او در چهره‌ی هر دوست، در سایه‌ی هر نگاه، نشانی از انسان می‌جست ـ نه از شباهت، بلکه از حضور؛ تصویری از حضوری ناب، از نقاشی که تمام عمرش، عدم حضور را موضوع کرد.
برای او، صورت‌ها لحظه‌هایی بودند از مقاومت پیچیده‌ی خاطره در برابر فراموشی.
پروانه، نقاشِ سکون بود؛
چهره‌ها را با قلم‌ضربه‌های محکم اما با مکث می‌کشید.
در میان رنگ‌های مات و روشنایی‌های اندوهگینش، شورِ زندگی موج می‌زد؛ شوقی آرام که می‌خواست چهره‌ی انسان را در گذرِ زمان، در سکون نگاه دارد.
پس از پروانه، تنها صورت‌ها و یادها مانده‌اند؛
ردّی از حضور در جهانی که همواره در حال محو شدن است.

— علی بختیاری

Design+Code: Hamid Shavarean