هستی به واسطهی نور، در دیدگان ما موجودیت مییابد. نور، منشأ تمام لذتهای دیداری و تجسمیست که به تعبیر من نمادیست از امید.
وقتی خفقان در پردههای مهاندودِ تاریک میپیچد و اشیایی که به آنها تعلق دارم، همراه من هستند، به موجودیتشان خیره میشوم و سعی میکنم در دل تاریکی خطوطی از حضورشان بازیابم و آنگاه که چشمانم با تیرگی اُخت میشود، میبینمشان…
نوری که در تاریکترین لحظهها وجود دارد و بازتابِ حضور مبهم تعلقات من است؛
شعلهای در «زمهریر»؛ کمسو اما قابل رؤیت.
نسرین قره داغی
دیماه ۱۳۹۸